- سفر دوست
- از محل خود به جایی دور رفتن مسافرت کردن، مردن در گذشتن
معنی سفر دوست - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مردمدوست کسی که نوع بشر را مطلقا دوست داشته باشد دوستار مردم انسان دوست
آن که شکیبایی را دوست دارد دوستدار صبر
هر گیاه پیچنده مانند عشقه که به درخت مجاور خود بپیچد و بالا برود